يا نسيم خوش بهار وزيد
شاعر : فخرالدين عراقي
يا صبا نافهي تتار دميد | | يا نسيم خوش بهار وزيد | يا سر زلف يار در جنبيد | | يا سحر باد بوي جان آورد | در سر خشک مغز ما گرديد | | اين همه شادي و نشاط و طرب | هان که صبح دم سعادتم بدميد | | هين! که گلزار من روان بشکفت | ناگهي بر سر مراد رسيد | | دل من از طرب دمي ميجست | پاي در دامن سرور کشيد | | دست در گردن نشاط آورد | دل ما را ز لطف جان بخشيد | | نفس جانفزاي خوش نفسي | سعد دينم به دست داد کليد | | در راحت سراي ميکفتم | که چنو سعد کس به چرخ نديد | | سعد چرخ ولا، فرشته صفت | بر بسي صوفيان قدس گزيد | | اول او را عنايت ازلي | دل او رغبت از جهان در چيد | | بر فلک آستين زهد افشاند | در جهان هر چه ناپديد پديد | | پيش چشم ضمير حقبينش | اين چنين بندهاي گران نخريد | | به جهان گوهري گرانمايه | صحبتش بر همه جهان بگزيد | | دل من کان جهان معني ديد | بسکه از لفظش آب لطف چکيد | | ناچشيده شراب مست شدم | هم از آن نظم گوهري دزديد | | خاطرم چون نداشت گوهر فضل | آن گهر، ليک عقل نپسنديد | | خواست بر نظم او نثار کند | بر آن عقد خوش، نه مرواريد | | گفت جان را نثار بايد کرد | زانکه جان هم بدان نميارزيد | | جان نکردم نثار و معذورم | که بجز سمع حق کسي نشنيد | | و آن دعا آنچنان نهان گفتم | |
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}